زمستان است

این روزها من داستان زندگی زنی عجیب می شوم که پیچ خورده در خیابان.
که آوار عربده می کشد بنفش تر از سوت قطاری رو در روی ایستگاه لندن.کفش های نیمه زن غروب می
کند و دیگر هوای تاریک دهنه می کشد بر آبراهه خیابان.و این در حالیست که داستان زن پیچ خورده در
خیابانی که هوایش را تو...
و تو هوای کفش هایش.







